تا حالا سه مرتبه دیده بودمش .... چندبار هم تلفنی صحبت کرده بویدم...
دفعه خونه یکی از اساتید افطاری دعوت بودیم ... و طرح افطاری دفتر توسعه بود که مطرح شد ... دفعه بعد هم در سفرتهرانمان ... خدمتش بودیم ... سینما رفتیم و میم مثل مادر را دیدیم ... خیلی گریه کرد ...
سومین بار، با حالتی عجیب به پیشنهاد خودش در قم ملاقات کردیم ... چند طرح داد ... که تصمیم دارم پیگیری کنم ...
همیشه پایه بود ... خیلی آقا ... گل بود ... که پرپر بود .... به قول بابای حسن ... پسر رشیدم حسن ... واقعا رشید بود..
حسن نظری از نور بود و به نور رفت ...
نوشته شده توسط : zealous
نظرات دیگران [ نظر]